گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه امام علی علیه سلام
جلد اول
فصل چهارم : فرزندان


اشاره

فصل چهارم : فرزندانمورّخان ، بر عدد واحدی در تعداد فرزندان امام علی علیه السلام اتّفاق ندارند . شیخ مفید ، آنان را 27 پسر و دختر می داند و ابن سعد ، تعداد آنان را به 34 نفر می رساند و مِزّی ، آنان را 39 نفر می شمارد . اختلاف موجود در کتاب های تاریخی را می توان ناشی از تداخل نام ها و کنیه ها و تکرار برخی از آنها دانست . برای ما پس از جستجو و تلخیص نام ها ، روشن شد که فرزندان ایشان ، 34 نفرند: 1 . حسن علیه السلام ؛ 2 . حسین علیه السلام ؛ 3 . زینب علیها السلام ؛ 4 . اُمّ کلثوم علیها السلام ؛ 5 . مُحَسَّن (1) (که مادر اینان ، فاطمه علیها السلام دختر پیامبر خداست و محسَّن ، آخرین فرزند ایشان بود که در جریان هجوم غوغاییان به خانه وحی ، سِقط و کشته شد) ؛ 6 . عبّاس ؛ 7 . عبد اللّه ؛ 8 . عثمان ؛ 9 . جعفر (که مادر اینان ، امّ البنین دختر حزام بود و همه آنها همراه امام حسین علیه السلام در کربلا به شهادت رسیدند) ؛ 10 . محمّد بن حنفیّه (که مادرش خوله دختر جعفر بن قیس بود) ؛ 11 . ابو بکر (2) (که مادرش لیلی بود که احتمالاً همان دختر مسعود دارمی است . او همراه امام حسین علیه السلام ، در کربلا شهید شد) ؛ 12 . عبیداللّه (که مادرش لیلی بود . او نیز با امام حسین علیه السلام در کربلا شهید شد) (3) ؛ 13 . محمّد اصغر (که مادرش ، امّ ولد (4) بود . (5) او نیز همراه امام حسین علیه السلام در کربلا شهید شد) ؛ 14 . یحیی (که مادرش اسماء بنت عمیس بود و در حیات امام علی علیه السلام درگذشت)؛ 15 . عون (که مادرش اسماء بنت عمیس بود) ؛ 16 . محمّد اوسط (که مادرش اُمامه بود) ؛ 17 . عمر (که مادرش امّ حبیب ، صهبای تغلبی نام داشت) ؛ (6) 18 . رقیّه (که مادرش امّ حبیب ، صهبای تغلبی نام داشت . او همسر مسلم بن عقیل بود و از وی سه فرزند داشت که از میان آنان ، عبد اللّه در کربلا شهید شد) ؛ 19 . اُمّ حسن (7) (که مادرش اُمّ سعید بود و ابتدا همسر جعده بن هبیره ، خواهرزاده امام علیه السلام بود و سپس به ازدواج جعفر بن عقیل درآمد و چون جعفر در واقعه کربلا شهید شد ، او در زمره اسیران کربلا درآمد) ؛ 20 . اُمّ هانی (که عبد اللّه اکبر ، پسر عقیل ، با او ازدواج کرد . عبد اللّه و پسرش محمّد ، همراه امام حسین علیه السلام در کربلا شهید شدند) ؛ 21 . فاطمه (محمّد بن ابی سعید بن عقیل که همراه امام حسین علیه السلام در کربلا کشته شد ، با او ازدواج کرد) ؛ 22 . زینب صغرا (که محمّد بن عقیل با او ازدواج کرد) ؛ 23 . میمونه (که عبد اللّه بن عقیل با او ازدواج کرد) ؛ 24 . نفیسه (که عبد اللّه بن عقیل با او ازدواج کرد) ؛ (8) 25 . خدیجه (که عبد الرحمان بن عقیل با او ازدواج کرد) ؛ 26 . اُمامه (که صَلت بن عبد اللّه بن نوفل بن حارث بن عبد المطّلب با او ازدواج کرد و در حیات امام علیه السلام درگذشت) ؛ 27 . رَمْله کبرا (که مادرش امّ سعید بود و به همسری عبد اللّه بن ابی سفیان پسر حارث بن عبد المطّلب درآمد) ؛ 28 . جُمانه (9) (که در حیات امام علیه السلام درگذشت) ؛ 29 . اُمّ سَلَمه ؛ 30 . رقیّه صغرا ؛ 31 . امّ کلثوم صغرا ؛ (10) 32 . رَمْله صغرا ؛ 33 . اُمّ کرام ؛ 34 . اُمّ جعفر .

.

1- .این نام در بیشتر منابع با تشدید سین آمده و ابن حجر در الإصابه (ج 6 ص 191 الرقم 8308) ، تصریح کرده است که : «المحسّن با تشدید سین مهمله است» ؛ امّا در تهذیب الکمال و أنساب الأشراف و تاریخ الطبری ، بدون تشدید آمده است . گفتنی است، سین در حالت غیر مشدّد ، مکسور خوانده شده (به صورت : محسِن) ؛ ولی در حالت مشدّد ، به حرکت آن تصریح نشده است که با توجّه به کاربرد آن در قافیه اشعار کهن و نام های مشابه در فرهنگ اسلامی ، مفتوح بودن آن ، صحیح تر به نظر می رسد . (م)
2- .برخی منابع ، نام او را «محمّد اصغر» گفته اند و یک مصدر ، «عبد اللّه » .
3- .برخی منابع ، او را از سپاهیان مصعب بن زبیر می دانند که در جنگ با مختار کشته شد .
4- .یعنی کنیزی که از صاحبش فرزند آورد .
5- .أنساب الأشراف ، نام او را «ورقاء» می داند .
6- .با وجود دعوت امام حسین علیه السلام از او به کربلا نیامد و دیر زمانی زیست و با عبداللّه بن زبیر و حَجّاج ، بیعت کرد .
7- .در کتاب نسب قریش ، او را «امّ الحسین» نامیده اند .
8- .از متن المجدی فهمیده می شود که عقیل ، دو پسر به نام عبد اللّه داشته است که برادر بزرگ تر ، همسر میمونه و برادر کوچک تر ، همسر نفیسه بوده است .
9- .آمده است که کنیه اش «امّ جعفر» بود .
10- .در أنساب الاشراف آمده : کثیر بن عبّاس با او پس از خواهرش یا پیش از او ازدواج کرد .

ص: 156

. .


ص: 157

. .


ص: 158

. .


ص: 159

. .


ص: 160

. .


ص: 161

. .


ص: 162

. .


ص: 163

. .


ص: 164

9695.امام علی علیه السلام :تهذیب الکمال :کانَ لَهُ مِنَ الوُلدِ الذُّکورِ واحِدٌ وعِشرونَ : الحَسَنُ ، وَالحُسَینُ ، ومُحَمَّدٌ الأَکبَرُ وهُوَ ابنُ الحَنَفِیَّهِ ، وعُمَرُ الأَطرَفُ وهُوَ الأَکبَرُ ، وَالعَبّاسُ الأَکبَرُ أبُو الفَضلِ قُتِلَ بِالطَّفِّ ، ویُقالُ لَهُ : السَّقّاءُ أبو قِربَهَ . أعقَبوا .

وَالَّذینَ لَم یُعقِبوا : مُحَسَّنٌ دَرَجَ (1) سِقطا ، ومُحَمَّدٌ الأَصغَرُ قُتِلَ بِالطَّفِّ ، وَالعَبّاسُ الأَصغَرُ یُقالُ : إنَّهُ قُتِلَ بِالطَّفِّ ، وعُمَرُ الأَصغَرُ دَرَجَ ، وعُثمانُ الأَکبَرُ قُتِلَ بِالطَّفِّ ، وعُثمانُ الأَصغَرُ دَرَجَ ، وجَعفَرٌ الأَکبَرُ قُتِلَ بِالطَّفِّ ، وجَعفَرٌ الأَصغَرُ دَرَجَ ، وعَبدُ اللّهِ الأَکبَرُ یُکنی أبا مُحَمَّدٍ قُتِلَ بِالطَّفِّ ، وعَبدُ اللّهِ الأَصغَرُ دَرَجَ ، وعُبَیدُ اللّهِ یُکنی أبا عَلِیٍّ یُقالُ : إنَّهُ قُتِلَ بِکَربَلاءَ ، وعَبدُ الرَّحمنِ دَرَجَ ، وحَمزَهُ دَرَجَ ، وأبو بَکرٍ عَتیقٌ یُقالُ : إنَّهُ قُتِلَ بِالطَّفِّ ، وعَونٌ دَرَجَ ، ویَحیی یُکنی أبَا الحَسَنِ تُوُفِّیَ صَغیرا فی حَیاهِ أبیهِ .

وکانَ لَهُ مِنَ الوُلدِ الاِءناثِ ثَمانِیَ عَشرَهَ : زَینَبُ الکُبری ، وزَینَبُ الصُّغری ، واُمُّ کُلثومٍ الکُبری ، واُمُّ کُلثومٍ الصُّغری ، ورُقَیَّهُ الکُبری ، ورُقَیَّهُ الصُّغری ، وفاطِمَهُ الکُبری ، وفاطِمَهُ الصُّغری ، وفاخِتَهُ ، وأمَهُ اللّهِ ، وجُمانَهُ تُکنی اُمَّ جَعفَرٍ ، ورَملَهُ ، واُمُّ سَلَمَهَ ، واُمُّ الحَسَنِ ، واُمُّ الکِرامِ وهِیَ نَفیسَهٌ ، ومَیمونَهُ ، وخَدیجَهُ ، واُمامَهُ . عَلی خِلافٍ فی بَعضِ ذلِکَ . (2) .

1- .دَرَجَ : أی مات (النهایه : ج 2 ص 111 «درج») .
2- .تهذیب الکمال : ج 20 ص 479 الرقم 4089 .

ص: 165

9696.امام علی علیه السلام :تهذیب الکمال:امام علیه السلام ، 21 پسر داشت: حسن علیه السلام ، حسین علیه السلام ، محمّد اکبر که همان ابن حنفیّه است ، عمر اطرف که همان [ عمر] اکبر است ، ابو الفضل عبّاس اکبر علیه السلام که در بیابان کربلا کشته شد و به او «سقّا» و «صاحب مَشک» نیز می گویند . این چند تن ، بچّه دار شدند .

و پسرانی که از ایشان نسلی نماند: مُحَسَّن که سقط شد و محمّد اصغر که در کربلا کشته شد و عبّاس اصغر که گفته می شود در کربلا کشته شد و عمر اصغر که او نیز درگذشت و عثمان اکبر که در کربلا کشته شد و عثمان اصغر که درگذشت و جعفر اکبر که در کربلا کشته شد و جعفر اصغر که درگذشت و عبد اللّه اکبر که کنیه اش ابو محمّد بود و در کربلا کشته شد و عبد اللّه اصغر که درگذشت و عبید اللّه که کنیه اش ابو علی بود و گفته می شود در کربلا کشته شد و عبد الرحمان که درگذشت و حمزه که درگذشت و ابو بکر عتیق که گفته می شود در کربلا کشته شد و عون که درگذشت و یحیی که کنیه اش ابو الحسن بود و در کودکی و در حیات پدرش درگذشت .

و هجده دختر داشت: زینب کبرا ، زینب صغرا ، اُمّ کلثوم کبرا ، اُمّ کلثوم صغرا ، رقیّه کبرا ، رقیّه صغرا ، فاطمه کبرا ، فاطمه صغرا ، فاخته ، اَمَه اللّه ، جمانه که کنیه اُمّ جعفر دارد ، رَمله ، اُمّ سلمه ، اُمّ حسن ، اُمّ کرام که همان نفیسه است ، میمونه ، خدیجه و اُمامه ، با اختلاف در برخی از اینها . .


ص: 166

ونظرا إلی أنّ مؤسّسه دار الحدیث قد أزمعت إصدار کتابین مستقلّین یتناولان ترجمه وافیه لکلّ من الإمام الحسن والإمام الحسین علیهما السلام ، فلذا نکتفی هنا بترجمه سائر البارزین من أولاد الإمام علیه السلام غیرهما علی نحو الإیجاز .

4 / 1زَینَبُحامله رساله دماء الشهداء ، وحاکیه الملحمه الحسینیّه ، وفاضحه الأشقیاء المدلّسین الناشرین للظلم ، ومظهر الوقار ، ورمز الحیاء ، ومثال العزّ والرفعه ، واُسوه الثبات والصلاه والصبر . وبلغت منزلتها الرفیعه ومکانتها السامیه فی البیت النبوی مبلغا یعجز القلم عن بیانه ، ویحسر عن تبیان مکارمها ومناقبها وفضائلها علیها السلام . وقد رسم الفقیه المؤرّخ المصلح الکبیر العلّامه السیّد محسن الأمین العاملی معالم شخصیّتها بقوله : کانت زینب علیها السلام من فضلیات النساء ، وفضلها أشهر من أن یُذکر ، وأبین من أن یسطَّر . وتعلم جلاله شأنها وعلوّ مکانها ، وقوّه حجّتها ، ورجاحه عقلها ، وثبات جنانها ، وفصاحه لسانها ، وبلاغه مقالها حتی کأنّها تُفرغ عن لسان أبیها أمیر المؤمنین علیه السلام من خطبها بالکوفه والشام ، واحتجاجها علی یزید وابن زیاد بما فحمهما ، حتی لجآ إلی سوء القول والشتم وإظهار الشماته والسباب الذی هو سلاح العاجز عن إقامه الحجّه . ولیس عجیبا من زینب الکبری أن تکون کذلک وهی فرع من فروع الشجره الطیّبه ... . وکانت متزوّجه بابن عمّها عبد اللّه بن جعفر بن أبی طالب ، وولد له منها : علیّ الزینبی ، وعون ، ومحمّد ، وعبّاس ، واُمّ کلثوم . وعون ومحمّد قُتلا مع خالهما الحسین علیه السلام بطفّ کربلاء . سُمّیت اُمّ المصائب ، وحقّ لها أن تسمّی بذلک ! فقد شاهدت مصیبه وفاه جدّها رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، ومصیبه وفاه اُمّها الزهراء علیها السلام ومحنتها ، ومصیبه قتل أبیها أمیر المؤمنین علیّ علیه السلام ومحنته ... وحُملت أسیره من کربلاء . (1) کانت علیها السلام مع أخیها الحسین علیه السلام منذ بدء الثوره ، وکانت رفیقه دربه وأمینه سرّه . فلیله عاشوراء وحوارها مع أخیها ، ویوم عاشوراء وحفاوتها بالشهداء ، ولیله الحادی عشر ورثاؤها المؤلم لأخیها ، وجلوسها عند جثمانه المدمّی ، وخطابها لرسول اللّه صلی الله علیه و آله ، کلّ اُولئک من الصفحات الذهبیّه الخالده فی حیاتها الملیئه بالجلاله والرفعه ، المصطبغه بالصبر والجلد . تولّت شؤون السبایا بعد عاشوراء بجلال وثبات ، وعندما رأت الکوفیّین یبکون علی أبناء الرسول صلی الله علیه و آله خاطبتهم قائله : یا أهلَ الکوفَهِ ، یا أهلَ الخَتلِ وَالغَدرِ وَالخَذلِ ! ألا فَلا رَقَأَتِ العَبرَهُ ولا هَدَأَتِ الزَّفرَهُ ! إنّما مَثَلُکُم کَمَثَلِ الَّتی نَقَضَت غَزلَها مِن بَعدِ قُوَّهٍ أنکاثا ! ... أ تَدرونَ وَیلَکُم ! أیَّ کَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَرَیتمُ (2) ؟ ! وأیَّ عَهدٍ نَکَثتُم ؟ ! وأیَّ کَریمَهٍ لَهُ أبرَزتُم ؟ ! وأیَّ حُرمَهٍ لَهُ هَتَکتُم ؟ ! وأیَّ دَمٍ لَهُ سَفَکتُم ؟ ! (3) کان لها لسان علیّ حقّا ! وحین نطقت بکلماتها الحماسیّه ، فإنّ اُولئک الذین طالما سمعوا خطب الإمام ، هاهم یرونه باُمّ أعینهم یخطب فیهم ! وقال قائل : واللّه لم أرَ خَفِرهً (4) قطّ أنطق منها ، کأنّها تنطق وتُفرغ عن لسان علیّ علیه السلام . وکان ابن زیاد قد أثمله التکبّر ، ومَرَد علی الضراوه والتوحّش ، فنال من آل اللّه ؛ فانبرت إلیه الحوراء وألقمته حجرا بکلماتها الخالده التی أخزته . وممّا قالت : لَعَمری لَقدَ قَتَلتَ کَهلی ، وأبَرتَ أهلی ، وقَطَعتَ فَرعی ، وَاجتَثَثتَ أصلی ؛ فَإِن یَشفِکَ هذا فَقَدِ اشتَفَیتَ . (5) وعندما نظرت إلی یزید متربّعا علی عرش السلطه ومعه الأکابر ومندوبون عن بعض البلدان وکان یتباهی بتسلّطه ، ویتحدّث بسفاهه مهوِّلاً علی الآخرین ، ناسبا قتل الأبرار إلی اللّه قامت إلیه عقیله بنی هاشم ، فصکّت مسامعه بخطبتها البلیغه العصماء . وممّا قالته فیها : أمِنَ العَدلِ یَابنَ الطُّلَقاءِ تَخدیرُکَ حَرائِرَکَ وإماءَکَ ، وسَوقُکَ بَناتِ رَسولِ اللّهِ سَبایا ! قَد هَتَکتَ سُتورَهُنَّ ، وأبدَیتَ وُجوهَهُنَّ ، یَحدو بِهِنَّ الأَعداءُ مِن بَلَدٍ إلی بَلَدٍ ؟ ! (6) وبتلک الکلمات القصیره الدامغه ذکّرته بماضی أهله حین قُبض علیهم أذلّاء فی مکّه ثمّ اُطلقوا بعد أن أسلموا خائفین من بارقه الحقّ ، فدلّت علی عدم جدارته للحکم من جهه ، وعلی جوره ونشره للظلم من جهه اُخری . واستَشهدت أخیرا بآیات قرآنیّه لتعلن بصراحه أنّ موقعه لیس کرامه إلهیّه کما زعم أو حاول أن یلقّن الناس به بل هو انغماس ملوّث بالکفر فی أعماق الجحود ، وزیاده فی الکفر ، وأمّا الشهاده فهی کرامه لآل اللّه ... . کانت خطب زینب الکبری فی ذروه الفصاحه والبلاغه والتأثیر ، کما کانت حکیمه فی تشخیص الموقف المناسب . ولم نعثر علی تاریخ وفاتها بالتحدید فی المصادر المعتمده ، (7) وأمّا قبرها فمثار جدال ونقاش .

.

1- .أعیان الشیعه : ج 7 ص 137 .
2- .الفَرْی : القطع (النهایه : ج 3 ص 442 «فرا») .
3- .الاحتجاج : ج 2 ص 110 ح 170 ، الأمالی للمفید : ص 321 ح 8 ، الملهوف : ص 192 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 115 .
4- .الخَفِر : الکثیر الحیاء (النهایه : ج 2 ص 53 «خفر») .
5- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 457 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 575 وفیه «أبرزت» بدل «أبرت» ؛ الإرشاد : ج 2 ص 116 وفیه «أبدت» بدل «أبرت» ، إعلام الوری : ج 1 ص 472 .
6- .الاحتجاج : ج 2 ص 125 ح 173 ، الملهوف : ص 215 ؛ مقتل الحسین للخوارزمی : ج2 ص64، بلاغات النساء : ص35 نحوه.
7- .فی أخبار الزینبات المنسوب إلی العبیدلی ذکر أنّ وفاتها کان فی مصر فی الخامس من شهر رجب سنه 62 ه ، لکنّ التحقیق یوصلنا إلی أنّ الکتاب هو لیس من تألیف العبیدلی ، وهو غیر قابل للاعتماد ، وقد انتقد العلّامه التستری فی کتابه قاموس الرجال بشدّه نسبه الکتاب إلی العبیدلی ، وکذلک انتقد محتوی الکتاب ، فقال فی بعض کلامه : «لم یذکر أحدٌ من الخاصّه والعامّه ممّن کتب فی أنساب قریش تاریخا لوفاتها» (راجع قاموس الرجال : ج 11 ص 38) .

ص: 167



4 / 1 زینب

اینک با توجّه به این که «مرکز تحقیقات دار الحدیث» ، در صدد انتشار دو کتاب مستقل در شرح حال امام حسن و امام حسین علیهما السلام است ، تنها به شرح حال مختصر دیگر فرزندان برجسته امام علی علیه السلام می پردازیم .

4 / 1زینباو پیام آور خون شهیدان ، حماسه سرای قیام ابا عبد اللّه الحسین ، رسواکننده زورمداران و تزویرگران ستم گستر ، جلوه وقار ، راز حیا ، تبلور سربلندی و سرفرازی و اسوه استواری و عبادت و شکیب است . زینب علیها السلام ، در میان خاندان پیامبر خدا ، از چنان جایگاه بلند و مکانت بزرگی برخوردار است که قلم را توانِ بر نمودنِ والایی ها ، ارجمندی ها و شکوهمندی هایش نیست . فقیه مورّخ و مصلح بزرگ ، علّامه سیّد محسن امین عاملی ، شخصیت آن بانوی بزرگ را بدین سان ترسیم کرده است : زینب علیها السلام ، از بافضیلت ترینِ زنان و فضلش پُرآوازه تر از آن است که یاد گردد و روشن تر از آن است که به نوشته آید. جلالت شأن ، منزلت والا ، قوّت استدلال ، برتری عقل ، استواری قلب ، فصاحت زبان و بلاغت بیان ، از خطبه هایش در کوفه و شام که گویی از زبان پدرش امیر مؤمنان ایراد می گردید ، دانسته می شود ، و نیز از احتجاجش بر یزید و ابن زیاد ، بدان گونه که آن دو را خاموش ساخت تا آن جا که به بدگویی و ناسزا گفتن و مسخره کردن و دشنام دادن که سلاح افراد ناتوان از دلیل آوردن است ، پناه بردند و از زینب کبرا شگفت نیست که این گونه باشد ؛ چرا که او شاخه ای از شاخه های درخت پاک [ رسالت ]است ... او با پسر عمویش عبد اللّه بن جعفر بن ابی طالب ازدواج کرد و علی زینبی ، عون ، محمّد ، عبّاس و امّ کلثوم را برایش به دنیا آورد که عون و محمّد با دایی شان حسین علیه السلام در کربلا کشته شدند. او «امّ المصائب» نامیده شده است و شایسته چنین نامی هست. او مصیبت درگذشت جدّش پیامبر خدا ، مصیبت درگذشت مادرش زهرا علیها السلام و رنج های او ، و محنت های پدرش امیر مؤمنان علی علیه السلام و مصیبت کشته شدن او و محنت و شهادت برادرش حسن علیه السلام و ... را شاهد بوده است و پس از شهادت حسین علیه السلام ، از کربلا به اسارت برده شد. زینب علیها السلام از آغاز قیام ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام ، همراه برادر شد و در تمام دوران قیام ، همدل و همراه و رازدارش بود . شب عاشورا و گفتگوهایش با برادر ، روز عاشورا و استقبال های شکوهمندش از شهیدان ، شب یازدهم محرّم و رثای جانسوز او در کنار قامت خونین برادر و خطاب او به پیامبر خدا ، از صفحات زرّین و جاودانه زندگانی سرشار از جلالت ، شکیبایی و والایی اوست . او پس از حادثه عاشورا ، سرپرستی قافله اسیران را شکوهمند و استوار به عهده داشت . در کوفه چون مردم ، فرزندان پیامبر خدا را بدان سان دیدند و اشک بر رخسار افشاندند ، زینب علیها السلام ، چنین لب به سخن گشود: ای کوفیان! ای نیرنگبازان و خیانتکاران و بی وفایان! اشکتان خشک و ناله تان آرام مباد! مَثَل شما ، مَثَل کسی است که رشته های خود را پس از تابیدن ، از هم باز می کند ... وای بر شما! می دانید چه جگری از پیامبر صلی الله علیه و آله پاره پاره کردید و چه پیمانی را شکستید و کدامین پرده نشین او را بیرون کشیدید و چه حرمتی از او هتک کردید و چه خونی از او ریختید؟! او به راستی زبان علی علیه السلام را بر کام داشت که چون در قالب جملاتی هیجانبار سخن گفت ، مردمانی که بارهای بار ، خطابه های مولا را شنیده بودند ، کلام و خطابه علی علیه السلام را به عیان دیدند ، و کسی گفت: «به خدا سوگند ، زنِ باحیایی چنین سخنور ، ندیده بودم . گویی زبان علی علیه السلام را بر کام دارد» . چون ابن زیاد ، مست از جام کبر و نخوت و درنده خویی به «آل اللّه » دشنام داد ، با کلماتی جاودانه ، هیمنه دروغین او را در هم شکست و از جمله گفت: به خدا سوگند ، جوانْ مردَم را کُشتی و خاندانم را نابود کردی و شاخه ام را بُریدی و ریشه ام را درآوردی . پس اگر این ، [ حسِّ انتقام] تو را شفا می دهد ، پس شفا یافته ای . و آن گاه که یزید با تکیه بر جایگاه خلافت و در جمع بزرگان قوم و نمایندگان ملل بر نشان دادن قدرت حاکمیتش و زهرِ چشم گرفتن از دیگران با سفاهت سخن گفت و از جمله ، قتل پاکْ نهادان را به خداوند نسبت داد ، زینب علیها السلام ، شکوهمند و پُرخروش به پا خاست و با سخنان خود ، بر گوش های یزید کوبید . از جمله ، در آن خطبه گفت: ای پسر آزادشدگان! آیا این عدالت است که زنان و کنیزان خود را در پسِ پرده کنی و دختران پیامبر خدا را به اسیری بری ؟ پرده شان دریدی و چهره شان را آشکار نمودی و دشمنان ، آنان را شهر به شهر می برند؟ و با آن جملات کوتاه و کوبنده ، از یک سو پیشینه «برده جنگی بودن» و «آزاد شدگی» نیاکان او و اسلام آوردن آنها را زیر برقِ شمشیر حق و مآلاً ، ناشایستگی شخص او را برای خلافت ، نشان داد و از سوی دیگر ، ستم پیشگی او را در جایگاه خلافت و ظلم گستری اش را در حاکمیت . سرانجام نیز با استناد به آیات ، به گونه ای بس گویا و لطیف نشان داد که آن جایگاه ، نه کرامت و موهبت الهی است بدان سان که او پنداشته بود و یا کوشیده بود به پندارها بدهد ؛ بلکه فرورفتگی کفرآلود در اعماق انکار و نیز فزون سازی کفر است ؛ و امّا شهادت ، کرامتی است برای «آل اللّه » و ... . خطابه های زینب کبرا علیها السلام در اوج فصاحت و بلاغت و تأثیر گذاری بیان می شد ، که او خود ، فرزانه ای موقعیت شناس بود . درباره تاریخ دقیق وفات او ، در منابع معتبر ، مطلبی نیافتیم (1) . مدفن آن بزرگوار نیز ، مورد گفتگوست .

.

1- .در کتاب أخبار الزینبات که منسوب به عُبَیدِلی است ، وفات زینب علیها السلام در مصر و به تاریخ پنجم رجب سال 62 ه دانسته شده است . ولی بر اساس تحقیقاتِ انجام شده ، این کتاب از آنِ عبیدلی نیست و نمی توان به آن اعتماد کرد . علاّمه شوشتری نیز در قاموس الرجال ، هم بر انتساب کتاب به عبیدلی و هم بر محتوای آن ، خرده گرفته و ضمنا گفته است : «هیچ یک از خاصّه و عامّه که کتابی درباره انساب قریش نوشته باشد ، تاریخی برای وفات جناب زینب علیها السلام نقل نکرده است» (ر . ک : قاموس الرجال : ج 11 ص 38) .

ص: 168

. .


ص: 169

. .


ص: 170

. .


ص: 171

. .


ص: 172

. .


ص: 173

. .


ص: 174

9700.امام علی علیه السلام :اُسد الغابه فی تَرجَمَهِ زَینَبَ علیها السلام : أدرَکَتِ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله ، ووُلِدَت فی حَیاتِهِ ، ولَم تَلِد فاطِمَهُ بِنتُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَعدَ وَفاتِهِ شَیئا . وکانَت زینَبُ امرَأَهً عاقِلَهً لَبیبهً جَزلَهً (1) ، زَوَّجَها أبوها عَلِیٌّ علیه السلام مِن عَبدِ اللّهِ ابنِ أخیهِ جَعفَرٍ ، فَوَلَدَت لَهُ عَلِیّا ، وعَونا الأَکبَرَ ، وعَبّاسا ، ومُحَمَّدا ، واُمَّ کُلثومٍ . وکانَت مَعَ أخیهَا الحُسَینِ علیه السلام لَمّا قُتِلَ ، وحُمِلَت إلی دِمَشقَ ، وحَضَرَت عِندَ یَزیدَ بنِ مُعاوِیَهَ ، وکَلامُها لِیَزیدَ حینَ طَلَبَ الشّامِیُّ اُختَها فاطِمَهَ بِنتَ عَلِیٍّ مِن یَزیدَ مَشهورٌ مَذکورٌ فِی التَّواریخِ ، وهُوَ یَدُلُّ عَلی عَقلٍ وقُوَّهِ جَنانٍ . (2)4 / 2اُمُّ کُلثومٍالبنت الثانیه لعلیّ وفاطمه علیهما السلام . ولدت فی السنه السادسه من الهجره (3) . وتربّت فی حجر اُمّها الزهراء علیها السلام فی دار فسیحهٍ فساحهَ الإیمان والعشق . ونقرأ فی التاریخ آراء متباینه حول زواجها ؛ فهناک من یشیر إلی زواجها من عمر بن الخطّاب . ویذهب أصحاب هذا الرأی إلی أنّ الخلیفه الثانی کان راغبا فی الزواج من إحدی بنات الزهراء علیها السلام تمسّکا بالحدیث القائل : «کُلُّ حَسَبٍ ونَسَبٍ مُنقَطِعٌ یَومَ القِیامَهِ إلّا حَسَبی ونَسَبی» ولذلک خطبها من أبیها أمیر المؤمنین علیه السلام . ورفض الإمام علیه السلام هذا الأمر فی البدایه ، وقال : إنّ بناته یتزوّجن بنی أعمامهنّ . بَیْد أنّه وافق بعد ذلک بإصرار عمر (4) أو تهدیده (5) ، أو أنّه وکل زواجها إلی عمّه العبّاس حین تدخّل فی الموضوع . (6) وهناک من ینکر هذا الزواج استنادا إلی تضارب المعلومات التاریخیّه الوارده فیه واضطرابها بشدّه ، ومع کثره التناقضات الموجوده حوله لاسیما عند مقایسته بزواجها اللاحق ، فإنّ هذا الزواج نفسه تحیط به هاله من الغموض . ولذا أنکره علماء کبار مثل الشیخ المفید (7) . هذا من جهه ، ومن جهه اُخری : أیّدته بعض الروایات الشیعیّه والسنّیّه (8) ، کما أیّده الشریف المرتضی (9) وآخرون غیره أیضا . وثمّه آراء اُخری تحوم حول هذا الزواج أیضا ، لیس هنا موضع ذکرها . (10) تزوّجت اُمّ کلثوم بعد قتل عمر من عون بن جعفر ، ثمّ محمّد بن جعفر ، وبعده تزوّجها عبد اللّه بن جعفر . (11) وقد أشارت مصادر الفریقین إلی حضور اُمّ کلثوم فی المیادین الاجتماعیّه والسیاسیّه . ومن مفردات هذا الحضور : مواجهتها حفصه عند ضربها بالدفّ وهی تنال من أمیر المؤمنین علیه السلام (12) ، ومنها : کفالتها عبد اللّه بن عمر حین امتنع عن بیعه أبیها علیه السلام ، وفرّ إلی مکّه . (13) وشهدت اُمّ کلثوم کربلاء مع أخیها الحسین علیه السلام . وکانت منشدهً لملحمه الطفّ إلی جنب اُختها زینب الکبری علیها السلام . (14) وسُبیت هذه المرأه المخدّره مع مَنْ سُبی ؛ لتوقظ أصحاب الضمائر المیّته ، وتقرع أسماعهم بنداء أخیها الشهید . ولیس لدینا معلومات دقیقه حول تاریخ وفاتها . وذهب البعض إلی أنّها توفّیت فی حیاه الإمام الحسن علیه السلام (15) ، وهو لا ینسجم مع الرأی القائل بحضورها فی کربلاء . وقیل : کان لها من عمر ولدان هما رقیّه وزید (16) الذی مات مع اُمّه فی وقت واحد . (17)

.

1- .جَزْله : أی تامّه الخَلْق ، وذات کلام جَزْل : أی قویّ شدید (النهایه : ج 1 ص 270 «جزل») .
2- .اُسد الغابه : ج 7 ص 134 الرقم 6969 ، الإصابه : ج 8 ص 166 الرقم 11267 نحوه .
3- .سیر أعلام النبلاء : ج 3 ص 500 الرقم 114 .
4- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 153 ح 4684 ، الطبقات الکبری : ج 8 ص 463 ، أنساب الأشراف : ج 2 ص 411 .
5- .الکافی : ج 5 ص 346 ح 1 و 2 ، الخرائج والجرائح : ج 2 ص 825 ح 39 .
6- .الکافی : ج 5 ص 346 ح 2 ، إعلام الوری : ج 1 ص 397 ، الاستغاثه : ص 126 .
7- .المسائل السرویّه : ص 86 .
8- .الکافی : ج 6 ص 115 ح 1 و 2 ، تهذیب الأحکام : ج 8 ص 161 ح 557 و 558 ؛ سنن النسائی : ج 4 ص 71 .
9- .تنزیه الأنبیاء : ص 141 .
10- .لمزید الاطّلاع علی عقد اُمّ کلثوم وإثباته ونفیه راجع : کتاب «إفحام الأعداء والخصوم فی نفی عقد اُمّ کلثوم» .
11- .الطبقات الکبری : ج 8 ص 463 ، سیر أعلام النبلاء : ج 3 ص 501 و 502 .
12- .الجمل : ص 276 ؛ شرح نهج البلاغه : ج 14 ص 13 ، الفتوح : ج 2 ص 464 .
13- .تاریخ الطبری : ج 4 ص 446 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 312 .
14- .الملهوف : ص 140 و ص 198 ، شرح الأخبار : ج 3 ص 198 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 115 ؛ النهایه : ج 3 ص 422 .
15- .الطبقات الکبری : ج 8 ص 464 ، اُسد الغابه : ج 7 ص 378 الرقم 7586 ، الاستیعاب : ج 4 ص 510 الرقم 3638 .
16- .الطبقات الکبری : ج 8 ص 463 ، أنساب الأشراف : ج 2 ص 412 ، اُسد الغابه : ج 7 ص 378 الرقم 7586 ، الاستیعاب : ج 4 ص 510 الرقم 3638 .
17- .سنن النسائی : ج 4 ص 71 ، الطبقات الکبری : ج 8 ص 464 ، أنساب الأشراف : ج 2 ص 412 ، سیر أعلام النبلاء : ج 3 ص 502 الرقم 114 ، اُسد الغابه : ج 7 ص 378 الرقم 7586 ، الاستیعاب : ج 4 ص 510 الرقم 3638 ؛ أخبار الزینبات : ص 124 .

ص: 175



4 / 2 اُمّ کلثوم

9702.المحاسن ( به نقل از منصور بن حازم ) اُسد الغابه در شرح حال زینب علیها السلام : پیامبر صلی الله علیه و آله را درک کرد و در حیات او به دنیا آمد و فاطمه علیها السلام ، دختر پیامبر خدا ، پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله ، فرزندی به دنیا نیاورد .

زینب ، زنی عاقل و خردمند و کامل بود . پدرش علی علیه السلام او را به ازدواج عبد اللّه ، پسر برادرش جعفر بن ابی طالب درآورد . زینب علیها السلام برای او علی ، عون اکبر ، عبّاس ، محمّد و اُمّ کلثوم را به دنیا آورد و هنگامی که برادرش حسین علیه السلام کشته شد ، با او بود و به دمشق برده شد و نزد یزید بن معاویه حاضر شد و سخنش با یزید ، هنگامی که مردی شامی خواهرش فاطمه دختر علی علیه السلام را از یزید [به کنیزی ]خواست ، مشهور است و در تاریخ ها ذکر شده است و آن بر عقل و قوّت قلب او دلالت دارد .4 / 2اُمّ کلثوماو دختر دوم امام علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام است که در سال ششم هجری به دنیا آمد و در خانه ای به وسعت ایمان و عشق ، در دامن فاطمه علیها السلام رشد کرد و بالید . درباره ازدواج او دیدگاه های گوناگونی وجود دارد . برخی به ازدواج او با عمر ، اشاره کرده اند . آنها می گویند که خلیفه دوم با تمسّک به این حدیث پیامبر خدا که : «هر حَسَب ونَسَبی در روز قیامتْ قطع می شود ، جز حَسَب و نَسَب من» ، تمایل به ازدواج با یکی از فرزندان فاطمه علیها السلام داشت و از این رو به خواستگاری رفت . امام علی علیه السلام ، ابتدا با این وصلت ، مخالفت کرد و گفت که فرزندان ما با عموزادگان خود ، ازدواج می کنند ؛ ولی پس از اصرار خلیفه و یا تهدید او ، موافقت کرد و یا با پا در میانی عبّاس (عموی ایشان) ، ازدواج اُمّ کلثوم علیها السلام را تحت اختیار عبّاس قرارداد. برخی دیگر با توجّه به تناقضات بسیار گزارش های تاریخی در مورد این ازدواج ، به انکار اصل آن پرداخته اند . اگر چه تناقضات موجود ، بویژه در سنجش با ازدواج های بعدی اُمّ کلثوم ، بسیار است ، این ازدواج در هاله ای از ابهام نیز قرار دارد و چنین است که بزرگانی چون شیخ مفید ، به انکار آن پرداخته اند ؛ امّا از سوی دیگر ، برخی روایات شیعه و اهل سنّت ، اصل این ازدواج را تأیید کرده اند . سیّد مرتضی و بعضی دیگر نیز آن را پذیرفته اند . دیدگاه های دیگری نیز درباره این ازدواج وجود دارد که جای پرداختن بدانها نیست . (1) امّ کلثوم ، پس از کشته شدن عمر ، با عون بن جعفر و سپس با محمّد بن جعفر و در آخر با عبد اللّه بن جعفر ازدواج کرد . در منابع تاریخی شیعه و اهل سنّت ، به حضور امّ کلثوم در صحنه های اجتماعی و سیاسی اشاره شده است ، از جمله رویارویی او با حفصه ، آن گاه که با دف و نی ، علیه امام علی علیه السلام تبلیغ می کرد و یا کفالت کردن عبد اللّه بن عمر ، آن هنگام که از بیعت با امام علی علیه السلام سر باز زد و به سوی مکّه گریخت . اُمّ کلثوم ، در قیام امام حسین علیه السلام نیز شرکت داشت و همدوش خواهر بزرگ تر خود ، زینب کبرا علیها السلام ، حماسه سرای عاشورا بود . او به اسارت رفت تا دلْ مردگان خاموش را بیدار سازد و پیام برادر شهید خود را به گوش آنان برساند . درباره زمان رحلت او نیز اطّلاع دقیقی در دست نیست . بعضی آن را در زمان حیات امام حسن علیه السلام می دانند که با حضور اُمّ کلثوم در کربلا همخوانی ندارد . گفته می شود او دو فرزند به نام های رقیّه و زید از عمر داشته است که زید ، هم زمان با مادر ، فوت کرده است .

.

1- .برای آگاهی بیشتر از عقد امّ کلثوم و اثبات و ردّ آن ، ر . ک : إفحام الأعداء والخصوم فی نفی عقد اُمّ کلثوم .

ص: 176

. .


ص: 177

. .


ص: 178

. .


ص: 179

. .


ص: 180

4 / 3مُحَمَّدُ ابنُ الحَنَفِیَّهِولد محمّد ابن الحنفیّه أیّام حکومه أبی بکر (1) ، وکانت اُمّه فی عداد من أسرهم المسلمون فی الفتوحات ، فصارت من نصیب الإمام أمیر المؤمنین علیه السلام . (2) وکان محمّد من العلماء المحدّثین اُولی الشأْن فی آل علیّ علیه السلام . وکان شجاعا رابط الجأْش . حمل اللواء یوم الجمل وهو ابن تسع عشره سنه (3) ، کما حمله فی صفّین (4) ، ولم یشهد کربلاء . (5) لم یبایع ابن الحنفیّه عبد اللّه بن الزبیر بعد تسلّطه ، فعزم ابن الزبیر علی حرقه هو وعبد اللّه بن عبّاس ، لکنّ جیش المختار أنقذهما من مخالبه . (6) وکانت للمختار صله وثیقه به ، وقد نسّق معه فی الثأْر من قتله الحسین علیه السلام (7) . وجاء فی بعض النصوص التاریخیّه والحدیثیّه أنّه ادّعی الإمامه فی البدایه ، ثمّ أقرّ بإمامه السجّاد علیه السلام بعد مناظره جرت بینهما . (8) توفّی ابن الحنفیّه فی المدینه سنه (81 ه ) . (9)

.

1- .تاریخ دمشق : ج 54 ص 323 ، سیر أعلام النبلاء : ج 4 ص 111 الرقم 36 وفیه «ولد فی العام الذی مات فیه أبو بکر» .
2- .الطبقات الکبری : ج 5 ص 91 ، سیر أعلام النبلاء : ج 4 ص 110 الرقم 36 ، شرح نهج البلاغه : ج 1 ص 244 .
3- .الجمل : ص 356 و ص 359 ؛ الطبقات الکبری : ج 5 ص 93 ، تاریخ الطبری : ج 4 ص 514 ، تاریخ الإسلام للذهبی : ج 3 ص 485 ، تاریخ خلیفه بن خیّاط : ص 138 ، شرح نهج البلاغه : ج 1 ص 243 و ص 245 .
4- .الطبقات الکبری : ج 5 ص 93 ، تاریخ الإسلام للذهبی : ج 3 ص 544 .
5- .الطبقات الکبری : ج 5 ص 100 ، أنساب الأشراف : ج 5 ص 317 ، سیر أعلام النبلاء : ج 4 ص 118 الرقم 36 .
6- .الطبقات الکبری : ج 5 ص 101 ، سیر أعلام النبلاء : ج 4 ص 118 الرقم 36 ، تاریخ دمشق : ج 54 ص 338 343 .
7- .الطبقات الکبری : ج 5 ص 99 ، تاریخ الطبری : ج 5 ص 561 و ص 580 ، سیر أعلام النبلاء : ج 4 ص 121 الرقم 36 ، تاریخ دمشق : ج 54 ص 342 .
8- .الکافی : ج 1 ص 348 ح 5 .
9- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 156 ح 4696 ، الطبقات الکبری : ج 5 ص 116 ، سیر أعلام النبلاء : ج 4 ص 128 الرقم 36 ، تاریخ دمشق : ج 54 ص 359 .

ص: 181



4 / 3 محمّد بن حنفیّه

4 / 3محمّد بن حنفیّهمحمّد بن حنفیّه ، به روزگار خلافت ابو بکر به دنیا آمد . (1) مادرش از جمله اسیران سپاه اسلام بود که جزو سهمیه علی علیه السلام قرار گرفت . محمّد بن حنفیّه ، از عالمان و محدّثان روزگار خود و از بزرگان خاندان علی علیه السلام است . او مردی شجاع و قوی دل بود که در نوزده سالگی و به هنگام نبرد جمل ، و نیز در نبرد صفّین ، پرچمداری سپاه علی علیه السلام را به عهده داشت . محمّد بن حنفیّه در کربلا حضور نیافت . او پس از به قدرت رسیدن عبد اللّه بن زبیر ، از بیعت با او تن زد و ابن زبیر ، تصمیم گرفت که او و عبد اللّه بن عبّاس را بسوزاند ؛ امّا سپاهیان مختار ، آن دو را نجات دادند . مختار با وی پیوندی نزدیک داشت و در قیام علیه قاتلان ابا عبد اللّه علیه السلام با او هماهنگ بود . در برخی متون تاریخی و حدیثی آمده است که محمّد بن حنفیّه در آغاز ، داعیه امامت داشت ؛ امّا بعد از مناظره ای با امام سجّاد علیه السلام بر امامت ایشان گردن نهاد . محمّد بن حنفیّه در سال 81 هجری در مدینه درگذشت .

.

1- .در سیر أعلام النبلاء چنین آمده است : «در سالی که ابوبکر درگذشت ، به دنیا آمد» .

ص: 182

9843.عنه علیه السلام :تاریخ دمشق عن الزهری :قالَ رَجُلٌ لِمُحَمَّدِ ابنِ الحَنَفِیَّهِ : ما بالُ أبیکَ کانَ یَرمی بِکَ فی مَرامٍ لا یَرمی فیهَا الحَسَنَ والحُسَینَ ؟ قالَ : لِأَنَّهُما کانا خَدَّیهِ وکُنتُ یَدَهُ ، فَکانَ یَتَوَقّی بِیَدِهِ عَن خَدَّیهِ . (1)9844.عنه علیه السلام :نثر الدرّ :قالَ المُنافِقونَ لَهُ [لِمُحَمَّدِ ابنِ الحَنَفِیَّهِ] : لِمَ یُغَرِّرُ بِکَ أمیرُ المُؤمِنینَ فِی الحَربِ ولا یُغَرِّرُ بِالحَسَنِ وَالحُسَینِ ؟ ! قالَ : لِأَ نَّهُما عَیناهُ وأنَا یَمینُهُ ؛ فَهُوَ یَدفَعُ بِیَمینِهِ عَن عَینَیهِ . (2)9845.عنه علیه السلام :ربیع الأبرار :اِستَطالَ عَلِیٌّ علیه السلام دِرعا فَقالَ : لِیُنقَص مِنها کَذا حَلقَهً . فَقَبَضَ مُحَمَّدُ ابنُ الحَنَفِیَّهِ بِإِحدی یَدَیهِ عَلی ذَیلِها ، وبِالاُخری عَلی فَضلِها ، ثُمَّ جَذَبَها ، فَقَطَعَها مِنَ المَوضِعِ الَّذی حَدَّهُ لَهُ أبوهُ . (3)9839.امام علی علیه السلام :شرح نهج البلاغه :لَمّا تَقاعَسَ مُحَمَّدٌ یَومَ الجَمَلِ عَنِ الحَملَهِ وحَمَلَ عَلِیٌّ علیه السلام بِالرّایَهِ فَضَعضَعَ أرکانَ عَسکَرِ الجَمَلِ ، دَفَعَ إلَیهِ الرّایَهَ وقالَ : اُمحُ الاُولی بِالاُخری ، وهذِهِ الأَنصارُ مَعَکَ . وضَمَّ إلَیهِ خُزَیمَهَ بنَ ثابِتٍ ذَا الشَّهادَتَینِ فی جَمعٍ منَ الأَنصارِ ، کَثیرٌ مِنهُم مِن أهلِ بَدرٍ ، فَحَمَلَ حَمَلاتٍ کَثیرَهً أزالَ بِهَا القَومَ عَن مَواقِفِهِم ، وأبلی بَلاءً حَسَنا .

فَقالَ خُزَیمَهُ لِعَلِیٍّ علیه السلام : أما إنَّهُ لَو کانَ غَیرَ مُحَمَّدٍ الیَومَ لَافتَضَحَ ، ولَئِن کُنتَ خِفتَ عَلَیهِ الحَینَ (4) وهُوَ بَینَکَ وبَینَ حَمزَهَ وجَعفَرٍ لَما خِفناهُ عَلَیهِ ، وإن کُنتَ أرَدتَ أن تُعَلِّمَهُ الطِّعانَ فَطالَما عَلَّمتَهُ الرِّجالُ !

وقالَتِ الأَنصارُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، لَولا ما جَعَلَ اللّهُ تَعالی لِلحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهما السلام لَما قَدَّمنا عَلی مُحَمَّدٍ أحَدا مِنَ العَرَبِ !

فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : أینَ النَّجمُ مِنَ الشَّمسِ وَالقَمَرِ ! أما إنَّهُ قَد أغنی وأبلی ، ولَهُ فَضلُهُ ، ولا یَنقُصُ فَضلَ صاحِبَیهِ عَلَیهِ ، وحَسبُ صاحِبِکُم مَا انتَهَت بِهِ نِعمَهُ اللّهِ تَعالی إلَیهِ .

فَقالوا : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، إنّا وَاللّهِ لا نَجعَلُهُ کَالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهما السلام ولا نَظلِمُهُما لَهُ ، ولا نَظلِمُهُ لِفَضلِهِما عَلَیهِ حَقَّهُ .

فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : أینَ یَقَعُ ابنی مِنِ ابنَی بِنتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ! (5) .

1- .تاریخ دمشق : ج 54 ص 333 ، سیر أعلام النبلاء : ج 4 ص 117 الرقم 36 .
2- .نثر الدرّ : ج 1 ص 406 ؛ شرح نهج البلاغه : ج 1 ص 244 .
3- .ربیع الأبرار : ج 3 ص 325 ، الکامل للمبرّد : ج 3 ص 1193 .
4- .الحَیْن بالفتح : الهلاک (لسان العرب : ج 13 ص 136 «حین») .
5- .شرح نهج البلاغه : ج 1 ص 245 .

ص: 183

9840.امام علی علیه السلام :تاریخ دمشق به نقل از زهری : مردی به محمّد بن حنفیّه گفت: چرا پدرت تو را در میدان جنگ ، پیش می اندازد و به جاهایی می فرستد که حسن و حسین علیهما السلام را نمی فرستد؟

پاسخ داد: چون آن دو ، گونه های اویند و من دستش . با دستش ، گونه های خود را حفظ می کند .9711.عنه علیه السلام:نثر الدرّ:منافقان به محمّد بن حنفیّه گفتند: چرا امیر مؤمنان ، تو را در جنگ ، جلو می اندازد و حسن و حسین را نه؟

گفت: چون آن دو ، چشمان اویند و من دست راست او . پس او با دستش از چشمانش دفاع می کند .9712.عنه علیه السلام :ربیع الأبرار:علی علیه السلام زرهی را دراز دانست و گفت : باید این چند حلقه از آن کم شود . پس محمّد بن حنفیّه با یک دستش پایین زره و با دست دیگرش قسمت اضافی زره را گرفت و کشید و از همان جایی که پدرش مشخّص کرده بود ، حلقه ها را قطع کرد .9713.عنه علیه السلام :شرح نهج البلاغه:چون محمّد [ بن حنفیّه ]در جنگ جمل از حمله بازماند ، علی علیه السلام ، خود ، پرچم را به دست گرفت و پس از آن که ارکان لشکر جمل را در هم ریخت ، پرچم را به محمّد بازگردانْد و فرمود : «با کار آخرت ، کار اوّلت را جبران کن و این انصار ، با تو هستند» و خزیمه بن ثابت ذو شهادتین را با گروهی از انصار که بسیاری از آنها از اهل بدر بودند ، در اختیار او نهاد . پس حمله های فراوانی کرد و لشکر جمل را از جایشان بیرون کرد و امتحان خوبی داد .

خزیمه به علی علیه السلام گفت: بدان که اگر امروزْ کسی جز محمّد بود ، رسوا می شد و اگر بیم کشته شدنِ او را آن داری با آن که از نسل تو و حمزه و جعفر است ، ما این بیم را نداریم ، و اگر می خواهی جنگ کردن را به او بیاموزی ، بیاموز که آن را به بسیاری آموخته ای .

و انصار گفتند: ای امیر مؤمنان! اگر نبود آنچه خدای متعال برای حسن و حسین قرار داده ، ما هیچ کس را در میان عرب بر محمّد ، مقدّم نمی کردیم .

علی علیه السلام فرمود : «ستاره کجا و خورشید و ماه کجا! البته او هم دست پُر آمد و نیکو امتحان داد و فضلش محفوظ است ؛ ولی از برتری حسن و حسین علیهما السلام بر او نمی کاهد و برای فضیلتِ یار شما [محمّد] ، آنچه از نعمت خدا بدو رسیده ، بس است» .

گفتند : ای امیر مؤمنان! به خدا سوگند ، ما او را مانند حسن و حسین علیهما السلام نمی دانیم و به خاطر او بر آن دو ستم نمی کنیم و در حقّ وی نیز به خاطر برتری آن دو بر او ، ستم روا نمی داریم .

پس علی علیه السلام فرمود: «پسر من کجا و پسران دختر پیامبر خدا کجا!» . .


ص: 184

4 / 4العَبّاسُمظهر العشق والإیثار ، ومثال الرجوله والصفاء والوقار ، ورمز الشجاعه والشهامه والکرامه . وکانت له بین أبطال کربلاء وشهداء التاریخ منزله رفیعه ، ومکانه سامقه ، حتی قال سیّد الساجدین زین العابدین علیه السلام فی حقّه : «إنَّ لِلعَبّاسِ عِندَ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی لَمَنزِلَهً یَغبِطُهُ بِها جَمیعُ الشُّهَداءِ یَومَ القِیامَهِ» . (1) وُلد فی سنه (26 ه ) (2) من اُمّ عظیمه تنتسب إلی قبیله بنی کلاب التی أنجبت أشجع الصنادید الأفذاذ فی زمانها ، وتربّی فی حجرها ، ونشأ مع إخوته الذین لا مثیل لهم ؛ کالحسنین علیهما السلام . کانت کنیته : أبا الفضل (3) ، وأبا قِربه (4) . ولقبه : السقّاء (5) ، وقمر بنی هاشم . وأمّا صفته : فقد کان ممشوق (6) القامه ، عریض الصدر ، عَبْل (7) الذراعین ، جمیل المحیّا ، حتی سُمّی : قمر بنی هاشم . (8) وکان مع أبی عبد اللّه الحسین علیه السلام منذ بدایه الثوره . وهو صاحب لوائه فی کربلاء (9) . وتولّی سقایه الجیش والأطفال فی ساعه العسره التی کان فیها الإمام وأصحابه محاصرین . (10) وعندما طلب الإمام علیه السلام من أصحابه وأهل بیته أن یذهبوا ویترکوه وحده فی لیله العاشر من المحرّم ، کان أبو الفضل أوّل من هبّ لیخبره بملازمته إیّاه وتفانیه من أجله عبر کلمات طافحه بالعشق والإیمان والإیثار . (11) أتاه وإخوته الثلاثه شمرُ بن ذی الجوشن ومعه کتاب الأمان ، فامتعضوا منه وکرهوا لقاءه ، وقالوا فی ردّ ما عرضه علیهم : لَعَنَکَ اللّهُ ولَعَنَ أمانَکَ ! ... أ تُؤمِنُنا وَابنُ رَسولِ اللّهِ لا أمانَ لَهُ ؟ ! (12) أثنی علیه المعصومون علیهم السلام ووصفوه بالإیثار ، والبصیره النافذه ، والثبات علی الإیمان ، والجهاد العظیم ، والبلاء الحسن ، والمنزله التی یُغبَط علیها یوم القیامه . (13) استُشهد هذا البطل المهیب والعضد الصامد لأبی عبد اللّه علیه السلام عندما عزم علی إیصال الماء إلی الأفواه الیابسه الظامئه للنساء والأطفال حین ظلّ الإمام علیه السلام وحیدا فریدا . فعزّ مصرعه علی الحسین علیه السلام ، وجلس عند جثمانه المضرّج بالدماء ، ورثاه بحرقه وألم : «الآنَ انکَسَرَ ظَهری ، وقَلَّت حیلَتی» . (14)

.

1- .الخصال : ص 68 ح 101 ، الأمالی للصدوق : ص 548 ح 731 .
2- .أعیان الشیعه : ج 7 ص 429 ، إبصار العین : ص 56 .
3- .مقاتل الطالبیّین : ص 89 ؛ عمده الطالب : ص 356 .
4- .تهذیب الکمال : ج 20 ص 479 ، أنساب الأشراف : ج 2 ص 413 ، مقاتل الطالبیّین : ص 89 ، نسب قریش : ص 43 ؛ إعلام الوری : ج 1 ص 359 .
5- .تهذیب الکمال : ج 20 ص 479 ، مقاتل الطالبیّین : ص 89 ؛ شرح الأخبار : ج 3 ص 182 ح 1125 ، المجدی : ص 15 ، إعلام الوری : ج 1 ص 395 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 108 ، عمده الطالب : ص 356 .
6- .المَشْق : الطول مع الرِّقّه وقلّه اللحم (تاج العروس : ج 13 ص 445 «مشق») .
7- .العَبْل : الضخم من کلّ شیء (لسان العرب : ج 11 ص 420 «عبل») .
8- .مقاتل الطالبیّین : ص 90 ؛ المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 108 .
9- .الأخبار الطوال : ص 256 ، مقاتل الطالبیّین : ص 90 ؛ الإرشاد : ج 2 ص 95 ، المجدی : ص 15 ، شرح الأخبار : ج 3 ص 182 ح 1125 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 108 ، عمده الطالب : ص 356 .
10- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 412 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 556 ، الفتوح : ج 5 ص 92 ، مقتل الحسین للخوارزمی : ج 2 ص 29 ؛ شرح الأخبار : ج 3 ص 182 و ص 191 .
11- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 419 ؛ الإرشاد : ج 2 ص 91 ، إعلام الوری : ج 1 ص 455 .
12- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 416 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 558 ، الفتوح : ج 5 ص 94 ، البدایه والنهایه : ج 8 ص 176 ؛ الإرشاد : ج 2 ص 89 .
13- .سرّ السلسله العلویّه : ص 89 ، عمده الطالب : ص 356 .
14- .مقتل الحسین للخوارزمی : ج 2 ص 30 ؛ المجدی : ص 15 ، إعلام الوری : ج 1 ص 395 ، شرح الأخبار : ج 3 ص 194 ، عمده الطالب : ص 356 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 42 .

ص: 185



4 / 4 عبّاس

4 / 4عبّاسعبّاس ، جلوه عشق و ایثار ، تبلور رادمردی ، صفا و وقار ، و تجسّم شجاعت ، شهامت و کرامت است . او در میان حماسه آفرینان کربلا و شهیدان تاریخ ، از چنان جایگاه بلند و مکانت والایی برخوردار است که به گفته سیّد الساجدین ، زین العابدین علیه السلام : عبّاس ، نزد خدای تبارک و تعالی منزلتی دارد که همه شهدا در روز قیامت به خاطر آن ، بر او رشک می برند. او از مادری بزرگوار از قبیله بنی کلاب که شجاع ترین ، رزم آورترین و تیزتک ترین مردانِ روزگار را در خود داشت ، به سال 26 هجری به دنیا آمد و در دامان پُرمهر او و در کنار برادران بی نظیری چون حسن و حسین علیهما السلام ، بالید و رشد کرد . کنیه آن بزرگوار ، «ابو الفضل» و «ابو قِربه (صاحب مَشک)» و القابش «سقّا» و «قمر بنی هاشم» بود . عبّاس ، قامتی بلند ، سینه ای ستبر ، بازوانی توانمند و چهره ای بس زیبا داشت ، بدان سان که او را «ماه بنی هاشم» می گفتند . او از آغاز قیام ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام ، همراه و همدل امام حسین علیه السلام بود و در هنگامه نبرد کربلا ، پرچمدار سپاه ایشان . عبّاس ، به روزهای سخت محاصره امام و یارانش ، سقایت سپاه و آبرسانی به کودکان را بر عهده داشت . او در آستانه شب عاشورا ، در جمع همراهان حسین علیه السلام و هنگامی که امام علیه السلام از آنها خواسته بود که بروند ، اوّلین کسی بود که با کلماتی سرشار از عشق و ایمان و آکنده از ایثار ، هم گامی و جان فشانی اش را اعلام کرد . در کربلا ، شمر بن ذی الجوشن برای عبّاس علیه السلام و سه برادرش امان نامه آورد و آنها که در آغاز حتّی از رویاروی شدن با شمر نفرت داشتند ، در ردّ پیشنهاد سفاهت آمیز شمر ، شکوهمند و استوار گفتند : نفرین خدا بر تو و امان نامه ات! ... آیا به ما امان می دهی در حالی که پسر پیامبر خدا ، امان ندارد؟! عبّاس علیه السلام ، در کلام معصومان علیهم السلام به ایثار ، تیزبینی ، استواری در ایمان ، جهاد عظیم ، امتحان نیکو و جایگاه رشک آور در قیامت ، ستوده شده است . قهرمان شکوهمند قیام کربلا و پشتیبان شکست ناپذیر ابا عبد اللّه علیه السلام ، در هنگامه اوج تنهایی امام علیه السلام و در راه رساندن آب به کام های خشکیده و تشنه زنان و خردسالان ، شهد شهادت نوشید . غم شهادت او جان امام حسین علیه السلام را بسی فسُرد ، بدان گونه که در کنار قامت خونینش از سرِ سوز ، در سوگ آن عزیز از دست رفته فرمود : «اکنون پشتم شکست و چاره ام ناچار شد».

.


ص: 186

. .


ص: 187

. .


ص: 188

9714.امام علی علیه السلام :الإمام زین العابدین علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ العَبّاسَ یَعنِی ابنَ عَلِیٍّ فَلَقَد آثَرَ وأبلی وفَدی أخاهُ بِنَفسِهِ حَتّی قُطِعَت یَداهُ ، فَأَبدَلَهُ اللّهُ بِهِما جَناحَینِ یَطیرُ بِهِما مَعَ المَلائِکَهِ فِی الجَنَّهِ کَما جَعَلَ لِجَعفَرِ بنِ أبی طالِبٍ . وإنَّ لِلعَبّاسِ عِندَ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی لَمَنزِلَهً یَغبِطُهُ بِها جَمیعُ الشُّهَداءِ یَومَ القِیامَهِ . (1)9715.امام علی علیه السلام ( در شرح آفرینش آدم علیه السلام ) عنه علیه السلام فی ذِکرِ لَیلَهِ عاشوراءَ : لَمّا کانَ اللَّیلُ ، قالَ [الحُسَینُ علیه السلام ] : هذَا اللَّیلُ قَد غَشِیَکُم ، فَاتَّخِذوهُ جَمَلاً (2) ، ثُمَّ لِیَأخُذ کُلُّ رَجُلٍ مِنکُم بِیَدِ رَجُلٍ مِن أهلِ بَیتی ؛ تَفَرَّقوا فی سَوادِکُم ومَدائِنِکُم حَتّی یُفَرِّجَ اللّهُ ؛ فَإِنَّ القَومَ إنَّما یَطلُبونی ، ولَو قَد أصابونی لَهَوا عَن طَلَبِ غَیری . فَقالَ لَهُ إخوَتُهُ وأبناؤُهُ وبَنو أخیهِ وَابنا عَبدِ اللّهِ ابنِ جَعفَرٍ : لِمَ نَفعَلُ ؟ ! لِنَبقی بَعدَکَ ؟ ! لا أرانَا اللّهُ ذلِکَ أبَدا ! بَدَأَهُم بِهذَا القَولِ العَبّاسُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام . (3) .

1- .الخصال : ص 68 ح 101 ، الأمالی للصدوق : ص 548 ح 731 کلاهما عن ثابت بن أبی صفیّه .
2- .یقال للرجل إذا سَری لیلتَه جَمعاء ، أو أحیاها بصلاه أو غیرها من العبادات : اتّخَذ اللیلَ جَمَلاً ؛ کأنّه رَکِبه ولم یَنَم فیه (النهایه : ج 1 ص 298 «جمل») .
3- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 419 وراجع الإرشاد : ج 2 ص 91 وإعلام الوری : ج 1 ص 455 .

ص: 189

9716.عنه علیه السلام :امام زین العابدین علیه السلام :خداوند ، عبّاس را بیامرزد ! بی تردید ، ایثار کرد و امتحان داد و جان خود را فدای برادرش کرد تا آن که هر دو دستش قطع شد . پس خداوند ، به جای آن دو ، دو بال برایش قرار داد که با آن ، همراه فرشتگان در بهشت پرواز می کند ، همان گونه که برای جعفر بن ابی طالب قرار داد .

بی گمان ، برای عبّاس ، نزد خدای تبارک و تعالی ، منزلتی است که همه شهدا در روز قیامت به آن ، رشک می برند .9717.عنه علیه السلام :امام زین العابدین علیه السلام در ذکر شب عاشورا : چون شب شد ، [ حسین علیه السلام ]فرمود: «این شب است که بر شما پرده انداخته است . پس آن را مَرکب خود سازید و سپس هر یک از شما ، دست یکی از خاندان مرا بگیرد و در اجتماعات و شهرهایتان پراکنده شوید تا خدا گشایشی دهد . این جماعت ، تنها به دنبال من هستند و اگر به به من دست یابند ، از جستجوی بقیه دست می کشند» . پس برادران و پسرانش و پسران برادرش و دو پسر عبد اللّه بن جعفر گفتند: «چگونه این کار را بکنیم ؟ برای این که پس از تو باقی بمانیم؟! خدا نکند که چنین روزی را ببینیم!» . و آن که به این سخن آغاز کرد ، عبّاس بن علی علیهما السلام بود . .


ص: 190

9718.الإمامُ الحسینُ علیه السلام ( فی دعاءِ یَومِ عَرَفَهَ ) الإمام الصادق علیه السلام :کانَ عَمُّنَا العَبّاسُ نافِذَ البَصیرَهِ ، صُلبَ الإِیمانِ ، جاهَدَ مَعَ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام ، وأبلی بَلاءً حَسَنا ، ومَضی شَهیدا . (1)9719.الإمامُ الرِّضا علیه السلام :تاریخ الطبری عن عبد اللّه بن شریک العامری فی ذِکرِ أحداثِ واقِعَهِ کَربَلاءَ :قالَ عَبدُ اللّهِ بنُ أبِی المُحِلِّ لِابنِ زِیادٍ : ... أصلَحَ اللّهُ الأَمیرَ ! إنَّ بَنی اُختِنا مَعَ الحُسَینِ ، فَإِن رَأَیتَ أن تَکتُبَ لَهُم أمانا فَعَلتَ ، قالَ : نَعَم ونَعمَهَ عَینٍ . فَأَمَرَ کاتِبَهُ ، فَکَتَبَ لَهُم أمانا . فَبَعَثَ بِهِ عَبدُ اللّهِ بنُ أبِی المُحِلِّ مَعَ مَولیً لَهُ یُقالُ لَهُ : کُزمانُ ، فَلَمّا قَدِمَ عَلَیهِم دَعاهُم ، فَقالَ : هذا أمانٌ بَعَثَ بِهِ خالُکُم . فَقالَ لَهُ الفِتیَهُ : أقرِئ خالَنَا السَّلامَ ، وقُل لَهُ : أن لا حاجَهَ لَنا فی أمانِکُم ، أمانُ اللّهِ خَیرٌ مِن أمانِ ابنِ سُمَیَّهَ ! ...

وجاءَ شِمرٌ حَتّی وَقَفَ عَلی أصحابِ الحُسَینِ ، فَقالَ : أینَ بَنو اُختِنا ؟ فَخَرَجَ إلَیهِ العَبّاسُ وجَعفَرٌ وعُثمانُ بَنو عَلِیٍّ علیه السلام ، فَقالوا لَهُ : ما لَکَ وما تُریدُ ؟ قالَ : أنتُم یا بَنی اُختی آمِنونَ . قالَ لَهُ الفِتیَهُ : لَعَنَکَ اللّهُ ولَعَنَ أمانَکَ ! لَئِن کُنتَ خالَنا أ تُؤمِنُنا وَابنُ رَسولِ اللّهِ لا أمانَ لَهُ ؟ ! (2) .

1- .سرّ السلسله العلویّه : ص 89 ، عمده الطالب : ص 356 کلاهما عن المفضّل بن عمر .
2- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 415 و 416 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 558 ، الفتوح : ج 5 ص 94 کلاهما نحوه وفیه «قال له العبّاس بن علیّ علیه السلام : تبّا لک یا شمر ، ولعنک اللّه ، ولعن ما جئت به من أمانک هذا یا عدوّ اللّه ! أ تأمرنا أن ندخل فی طاعه العناد ونترک نصره أخینا الحسین علیه السلام ؟ ! فرجع الشمر إلی معسکره مغتاظا» .

ص: 191

9720.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :عمویمان عبّاس ، تیزبین بود و ایمانی استوار داشت . در کنار ابا عبد اللّه علیه السلام جهاد کرد و امتحانی نیکو داد و به شهادت رسید .9841.امام علی علیه السلام :تاریخ الطبری به نقل از عبد اللّه بن شریک عامری ، در ذکر حوادث واقعه کربلا :عبد اللّه بن ابی مُحِل به ابن زیاد گفت : . . . امیر به سلامت باد! پسران خواهر ما (1) با حسین هستند . اگر موافقی ، امان نامه ای برای آنان بنویس .

ابن زیاد گفت: باشد ،به خاطر تو!

پس به کاتبش فرمان داد تا برای آنان امان نامه ای بنویسد . سپس عبد اللّه بن ابی محل ، آن را به وسیله غلامش کُزمان فرستاد .

پس چون [ غلام] به نزد آنان آمد ، ایشان را فرا خواند و گفت: این ، امانی است که دایی شما فرستاده است .

جوانان به او گفتند: به دایی ما سلام برسان و به او بگو که ما هیچ نیازی به امان شما نداریم . امان خداوند ، بهتر از امان پسر سمیّه است! . . .

شمر تا جلوی یاران حسین علیه السلام پیش آمد ، ایستاد و گفت: خواهرزادگان ما کجایند؟ پس عبّاس و جعفر و عثمان ، پسران علی علیه السلام ، بیرون آمدند و به او گفتند : چه کار داری و چه می خواهی؟

گفت: ای خواهرزادگان من! شما در امانید .

آن جوانْ مردان به او گفتند: نفرین خدا بر تو و امانت باد! اگر تو دایی ما هستی ، آیا به ما امان می دهی ، در حالی که فرزند پیامبر خدا امان ندارد؟! (2) .

1- .یعنی پسران زنی که از قبیله ماست .
2- .در نقل الفتوح آمده است : و عبّاس بن علی به او گفت : «مرگت باد ، ای شمر! و خدا تو را ای دشمن خدا و نیز این امان نامه ای را که آورده ای ، لعنت کند! آیا به ما می گویی که به انحراف ، گردن نهیم و یاری برادرمان حسین علیه السلام را واگذاریم؟!» . پس شمر ، ناراحت و خشمگین به اردوگاه خود بازگشت .

ص: 192

4 / 5إخوَهُ العَبّاسِوهم عبد اللّه وعثمان وجعفر أبناء اُمّ البنین ، وکانوا أصغر من العبّاس علیه السلام . واستشهدوا مع الإمام الحسین علیه السلام فی کربلاء (1) . ولم یخذلوا إمامهم ، ولم یترکوه وحده حین آمنهم العدوّ (2) . وکان لعبد اللّه من العمر خمس وعشرون سنه (3) . وکان یرتجز عند شهادته ویقول : أنَا ابنُ ذِی النَّجدَهِ وَالإِفضالِ ذاکَ علِیُّ الخَیرِ ذُو الفَعالِ سَیفُ رَسولِ اللّهِ ذُو النَّکالِ فی کُلِّ یَومٍ ظاهِرُ الأَهوالِ (4) وکان عثمان ابن إحدی وعشرین سنه . سمّاه الإمام علیه السلام به إحیاءً وتخلیدا لاسم عثمان بن مظعون . (5)

9845.امام علی علیه السلام :الأخبار الطوال :قال العَبّاسُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام لِاءِخوَتِهِ عَبدِ اللّهِ وجَعفَرٍ وعُثمانَ بَنی عَِلیٍّ عَلَیهِ وعَلَیهِمُ السَّلامُ ، واُمُّهُم جَمیعا اُمُّ البَنینَ العامِرِیَّهُ مِن آلِ الوَحیدِ : تَقَدَّموا ، بِنَفسی أنتُم ! فَحاموا عَن سَیِّدِکُم حَتّی تَموتوا دونَهُ . (6) .

1- .الطبقات الکبری : ج 3 ص 20 ، تاریخ الطبری : ج 5 ص 153 و ص 468 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 440 و ص 581 ، الأخبار الطوال : ص 257 ، الفتوح : ج 5 ص 113 ، مقاتل الطالبیّین : ص 87 89 ؛ شرح الأخبار : ج 3 ص 194 ، المجدی : ص 15 ، إعلام الوری : ج 1 ص 395 .
2- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 416 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 558 ، الفتوح : ج 5 ص 94 ، البدایه والنهایه : ج 8 ص 176 .
3- .شرح الأخبار : ج 3 ص 194 ، المجدی : ص 15 ، إعلام الوری : ج 1 ص 395 ؛ مقاتل الطالبیّین : ص 88 .
4- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 107 ؛ الفتوح : ج 5 ص 113 ، مقتل الحسین للخوارزمی : ج 2 ص 29 .
5- .مقاتل الطالبیّین : ص 89 .
6- .الأخبار الطوال : ص 257 ؛ مثیر الأحزان : ص 68 نحوه .

ص: 193



4 / 5 برادران عبّاس

4 / 5برادران عبّاسعبد اللّه و عثمان و جعفر ، پسران علی علیه السلام از اُمّ البنین و کوچک تر از عبّاس علیه السلام بودند که با امام حسین علیه السلام در کربلا شهید شدند . چون دشمن به آنان امان داد ، امامِ خود را وا ننهادند و او را ترک نکردند . عبد اللّه ، 25 سال داشت و هنگام شهادتش چنین رجز می خواند: من پسر دلاورْ مردِ بخشنده ام همان علی ، نیکِ نیکو کردار ، شمشیرِ مجازات پیامبر خدا [ و] در هر پیکار ، آشکار کننده وحشت ها . عثمان ، 21 ساله بود و علی علیه السلام ، به خاطر زنده نگه داشتن نام عثمان بن مظعون ، او را چنین نامیده بود .

9723.عیسی علیه السلام :الأخبار الطِّوال :عبّاس بن علی علیه السلام ، خطاب به برادرانش عبد اللّه و جعفر و عثمان ، پسران علی علیه السلام که مادر همه شان اُمّ البنین عامری از آل وحید بود گفت : جانم به فدایتان ! پیش بروید و از سرورتان حمایت کنید تا در رکاب او جان دهید .

.


ص: 194

9724.الإمامُ علیٌّ علیه السلام ( و قد سُئلَ عن أشقَی الناسِ ) مقاتل الطالبیّین عن الضحّاک المشرقی :قالَ العَبّاسُ لِأَخیهِ مِن أبیهِ واُمِّهِ عَبدِ اللّهِ بنِ عَلِیٍّ : تَقَدَّم بَینَ یَدَیَّ حَتّی أراکَ وأحتَسِبَکَ . (1) .

1- .مقاتل الطالبیّین : ص 88 ؛ بحار الأنوار : ج 45 ص 38 .

ص: 195

9725.عنه علیه السلام :مقاتل الطالبیّین به نقل از ضحاک مشرقی : عبّاس علیه السلام به برادر تنی اش عبد اللّه بن علی گفت: تو از من جلو بیفت تا [ شهادت] تو را ببینم و اجر [صبرِ بر شهادت برادر ]ببرم . .


ص: 196

. .


ص: 197



پژوهشی در انتساب سُکَینه به امام علی

پژوهشی در انتساب سُکَینه به امام علیمصادر تاریخی شیعه و اهل سنّت ، در میان فرزندان علی علیه السلام از دختری به نام سُکَینه نام نبرده اند ؛ امّا در کشور سوریه ، مزاری به نام سُکینه بنت علی علیه السلام ، وجود دارد . همچنین ، در سه گزارش حدیثی و تاریخی نیز به این نام برمی خوریم : 1 . در ماجرای دفن حضرت فاطمه علیها السلام نقل شده است که امام علی علیه السلام فرمود: نادیت یا اُمّ کلثوم، یا زینب، یا سکینه، یا فضّه، یا حسن ، یا حسین ، هلمّوا تزوّدوا من اُمّکم . پس ندا دادم : ای اُمّ کلثوم ، ای زینب ، ای سکینه ، ای فضّه ، ای حسن ، ای حسین ! بشتابید و از مادرتان یادگاری برگیرید ! (1) برخی آمدن نام سکینه را در کنار زینب و اُمّ کلثوم ، قرینه صحّت انتساب مزار موجود در سوریه به سکینه فرزند امام علی علیه السلام دانسته اند ؛ امّا این استدلال به چند دلیل ، پذیرفتنی نیست : الف مرحوم مجلسی تصریح کرده است که این متن را از منبع قابل اعتمادی اخذ نکرده است . (2)

.

1- .بحار الأنوار : ج 43 ص 179 ح 15 .
2- .بحار الأنوار : ج 43 ص 174 ح 15 .

ص: 198

ب ذکر فضّه در کنار سکینه و فرزندان علی علیه السلام ، دلالت می کند که در آن هنگام ، کسانی جز فرزندان امام علیه السلام نیز حضور داشته اند . ج هیچ منبع تاریخی ای وجود دختری به نام سکینه را برای فاطمه علیها السلام تأیید نکرده است . 2 . در سند روایتی در مدح بانوی دو عالم ، فاطمه زهرا علیها السلام چنین آمده است : از حسین بن ابراهیم قمی ، از علی بن محمّد عسکری ، از صعصعه بن ناجیه ، از زید بن موسی ، از پدرش ، از جدّش جعفر بن محمّد ، از پدرش ، از عمویش زید بن علی ، از پدرش ، از سکینه و زینب (دختران علی علیه السلام ) ، از علی علیه السلام ... . (1) امّا ضعف شدید در ابتدای سند ، احتمال اشتباه در نقل را افزایش می دهد و افزون بر آن ، دیده نشده که امام باقر علیه السلام به طریق زید از امام زین العابدین علیه السلام ، نقل روایت کند . 3 . در نقل دیگری از امام حسین علیه السلام آمده است: خدمتکاری بر خواهرم سکینه بنت علی علیه السلام وارد شد و وی ، سرش را از او پوشاند ... . (2) سند این روایت نیز به شدّتْ سست است و برخی از راویان آن ، مجهول اند و دچار خلط شده اند ، یعنی میان روایات درست و نادرست درآمیخته اند .

.

1- .دلائل الإمامه : ص146 ح52، بحار الأنوار: ج81 ص112 ح37.
2- .الأمالی ، طوسی : ص366 ح780 ، بحار الأنوار : ج 104 ص45